♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اگر اهل مطالعه هستيد ، شايد براي شما هم پيش آمده كه كتابي رو مطالعه مي كني و بعد از اتمام كتاب احساس مي كني هيچ چيزي از كتاب در ذهنت نمانده است
واين حس باعث مي شود كه فكر كني كتاب خواندن ارزشي ندارد
به اين محاوره كوتاه بين دانشجو و استادش توجه كنيد جالب است
روزی به استادم گفتم: کتاب را خواندم اما چیزی از آن در ذهنم نمانده است؟
استاد ، دانه اي خرما به من داد واز من خواست كه آن را بخورم سپس پرسید: آيا بعد از خوردن این خرما ، بزرگ شدی؟
گفتم: نه
گفت: ولي این خرما در بدنت پراکنده شد و گوشت واستخوان وعصب وپوست ومو وناخن شده است
برایم روشن شد.. کتابی که می خوانم، فهمش در من تقسیم می شود
زبانم را تقویت می کند
آگاهی ام را افزایش می دهد
اخلاقم را آراسته می کند
وطرز نوشتن وصحبت کردنم را ارتقاء می بخشد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
عاقبت با یک غزل ، او را هوایی می كنم
بعدِ عاشق کردنش ، خود را فدایی می كنم
گفته اند : او عاشقِ شعر است و شاعر پیشگی
با همین ترفند از او دلربایی می كنم
من که " شاعر " نیستم ،اما به عشقِ او چنین
در میانِ دوستان ، شاعر نمایی می كنم
قلب او سنگیست ، من مى كوبمش با شعــر ناب
کعبه ای می سازم از آن و خدایی می كنم
او طلسمم کرده ، با آن چشم های آبی اش
شعر می خوانم ، نگاهش را گدایی می كنم
من به اعجاز غزل ، بر قلب انسان واقفم
آخرش هم با غزل ، او را هوایی می كنم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
سید امیر جان دل
چه می خواهی تو از جانم که جز عشقت نمی دانم
چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
میان سجده ام هر شب فقط یک ذکر می خوانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم
تویی سرچشمه ی امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را ، ز غم گویی به زندانم
نگر بر قلب بیمارم ، ببین این جسم بی جانم
برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
گذر کن یک دمی بر من ببین چشمان گریانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم.
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
ساسان مظهری